ای مردم ایران
چه بگویم؟
از طرز رانندگیتان ،
از برخورد و نگرش تان نسبت به جنس مخالف ،
از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهر و مادرتان و بی غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران
از رد و بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی
از عطشتان به مقوله سکس. ،
ازتحلیلهای سیاسی و اقتصادیتان در تاکسی ،
از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران ،
از آشغال ریختنتان در خیابان ،
از قابلیتتان برای تبدیل صحنه تصادف به محل قتل ،
از بی تفاوتیتان نسبت به خونهای ریخته شده بر کف خیابان ،
از یکی نبودن حرف و عملتان ،
از تعارفهای بی موردتان ،
از غیبت کردنهای کثیرتان ،
از تغییر نظرهای یک ساعته تان ،
از بی تفاوتیتان نسبت به کودکان کار ،
از جو حاکم بر ورزشگاه هایتان ،
از مرگ بر گفتنها و درود فرستادنهای بی پشتوانه تان
از عشقهای یک شبه تان ،
از انتخاب دوستانتان بر مبنای نوع خودرو اش ،
از صورت های عمل شده مصنوعی ،
از چاپیدن یکدیگرتان ،
از قسم ها و دروغهای بی حد و حصرتان ،
از بی مطالعه بودنتان ،
از تن دادن و دل ندادنتان ،
از ذوب شدنتان در فرهنگ غرب و فراموش کردن زبان مادریتان ،
از رفتارهایتان در پاتایای تایلند وآنتالیای ترکیه ،
از عدم رعایت نظافت شخصیتان ،
از مدرک گرا بودنتان ،
از کلاس گذاشتنهای بی موردتان ،
از جوکهای قومیتیتان ،
از نژاد پرستیتان ،
از خواب دو هزار و پانصد ساله و سی دو سالتان ،
از ادعاهای گزافتان راجع به مشاهیر ایران ندانستن تاریخ تولدشان ،
از مصرفگرا بودنتان ، از قسطی خریدن بنزتان برای فخر فروشی ،
از رقصیدنتان در مهمانی با روسری ،
از هول دادن هم و صف کشیدن واسه نذری ،
از خوردن مشروب بعد از اقامه نمازو....
از کجا بگویم؟
از چه بگویم؟
اینها را نمی دانم
ولی می دانم از کجا شروع کنم ..
.
.
از خودم